یکی از روحانیون مورد وثوق در نامه ای برای نویسنده نوشته اند:
چند سال پیش یکی از دوستان پاک و جوانم،رازی را که در دل داشت از روی ناچاری با من در میان گذاشت و گفت:من برای امر ازدواج با مشکلاتی برخورد کرده ام که مایه ی غم و اندوه خودم و خانواده ام شده است.مشکل من این است که هرجا برای خواستگاری میروم،کار به بن بست میخورد و خانواده ی ما جواب مثبت میگیرند.
وقتی سخنان دوستم را شنیدم به او گفتم:شاید شما از کسانی خواستگاری میکنید که شان و و موقعیت خود و خانواده اشان از شما بالاتر است.او در پاسخ من گفت:نه اینچنین نیست.اگر صحبت من را باور ندارین خودتان واسطه شوید و از خانواده ای که همشان ما هستند،برای من خواستگاری نمایید.
من این کار را بر عهده گرفتم و دختر یکی از دوستانی که یقین داشتم جواب رد به من نمیدهد را برای این جوان مومن خواستگاری کردم.انها جواب مثبت دادند و من از اینکه توانسته بودم مشکل برادر ایمانی خود را رفع نمایم خوشحال بودم.چندی بعد خانواده ی دختر در تماس تلفنی به من گفتند:برای اطمینان قلبی تصمیم گرفتیم استخاره ای بکنیم و متاسفانه استخاره برای ازدواج این دو جوان بد امده است.
این داستان من را به شدت غمگین کرد.دوست من هم میگفت دیدید حق با من بود؟به او گفتم:اگر برای حل مشکلتان کاری به شما پیشنهاد کنم،ان را انجام میدهید؟دوستم پاسخ داد.بله.به ایشان گفتم که چهل روز صبح بعد از نماز و تعقیبات،زیارت عاشورا را با 100 لعن و سلام بخوانید.
دوست من از فردای همان روز مشغول خواندن زیارت عاشورا شد.27 روز بعد نزد من امد و گفت که از خانوادهای خواستگاری کرده و انها هم با کمال میل قبول کرده اند و امروز عصر هم قرار است صیغه ی عقد ازدواج جاری شود..